سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

سه زبانه شدن سارا

سلام دوستان... امروز خوشحالم چون از مدتها پيش قصد داشتم به صورت جدي باسارا زبان انگليسي كاركنم...هرچند از 1سالونيمگي باهاش با كلمات ساده كاركردم وبعضي هارو يادگرفته ولي اين دفعه عزم راجزم كردن وجدي دنبالش رفتم تا كودكم واقعا بتونه 3زبانه باشه... سه زبانه ميگم اول بخاطر اينكه :زبان اولش زبان بلوچي هست كه آميخته اززبان اصيل بلوچي وزبان اردووزبان انگليسي وگاهي هم عربي....زبان بلوچي واقعاشيرنه وساراكامل ميحرفه! زبان دوم هم زبان فارسي هست كه سارا كامل ميفهمه ولي هنوزكاملا نميتونه حرف بزنه جز مواقع ضروري سعي ميكنه بدون كمك جمله بندي كنه... زبان سوم كه زباني هست بين المللي يعني زبان انگليسي وهمنوطوركه گفتم برخي از لغا...
27 بهمن 1393

جشنواره بادبادكها/آرايشگاه/پارك

به نام خدا... سلام دوباره دوستان ... ازهمه دوستانعزيزم كه مشتاقانه كامنت ميزارن وازم ميخوان زود به زود آپ بشم ممنونم اين روزها كه به بهار وپايان سال نزديك ميشي مناسبات زيادي توشهرمون برگزارميشه..مثلاپنجشنبه هفته پيش جشنوار بادبادكها بود...خيلي خوش گذشت وبراي اولين بار سارا خودش رسما توي مسلبقه شركت ميكرد...ومنم كمكش بودم(الكي به بهانه ياركمكي سارا خودم كلي بادبادك بازي كردم )...مسابقه تو استاديوم شهر بود...باد ميومد ولي زياد كمكمون نميكرد چون هي اينورواون ور ميرفت... بريم سراغ عكسها: اينجا بدورود ما به استاديوم بود..همه باهم بادبادكهامون درست كرديم ..البته دست برادرزاده ام امين درد نكنه همه بادبادكها رو اون سرهم كر...
23 بهمن 1393

تولد 9مريم جون(دختر عمه)

به نام خدا.. سلام دوستان.. دوهفته پيش تولد دختردايي ات مريم بود... مريم جون گل عمه...كه عمه خودت بزرگت كرد...تولد 9 سالگي ات وجشن تكليف ات مبارك   دست دايي سعيد هم درد نكنه كه روي كيك مريم اسم همه خواهرزاده وبرادرزاهده وبچه هاش نوشته بود ...مرسي داداش جونم حميدرضا...مريم...سارا سارا وپارك...   غرق درتوپها... عاشق اين بابا اسفنجي ...ميترسي بهش دست بزني ولي همش ميگي:ب ابا ومامان بريم پيش باب هنجي(منظورت همون بابا اسفنجيه)وميگي ولي من ميترسم...فقط باهاش باي باي ميكنم... قربون همه...
10 بهمن 1393

تولد 2ونيم سالگي مبارك...

بازهم سلام... اومدم از دلم بگم از شيرين ترين هديه خدا به من...ازكودكي كه خدا دراوج خواهش وتمنا بهم هديه كرد..ممنون خداي عزيزم بخاطر اجابت دعام...حالا تكيه گاهي دارم كه باهيچ چيزتوي اين دنيا هم وزن وقيمت نيست...درياي بي كران اميد من...دختر عزيزمن ...ازجنس من...تولد دوباره ي من...نفس هاي تازه من...ساراي من...همچون معني اسمش تك وناب وبي همتا ....دخمل گلم الان 2ونيم سال از زندگيت ميگذره انگار من كلا يادم رفته تاقبل اون بدون توزندگي ميكردم...انگار تابوده با توبودم...ازبس فضاي زندگي ام باتويكي شده وهمه روح وروانم هميشه دراولويت باتوست نميدانم چطورشكرگزار خداي عزيزم باشم....فقط از اعماق قلبم ازخداوند مهربانم خواهان اينم كه مادري ارزشمند و...
2 بهمن 1393

سفر به زاهدان /پارك/روزمرگي ها

سلام دوستان...زمستون مبارك..مثل هميشه ميخوام با 2پست بيام...اول اين يكي وبعد بالاييي....چون هردوخاصن برام....18 دي رفتيم زاهدان...امتحان داشتم...امتحان استخدامي. ...ساراهم تقريبا دومين بارش ميشه كه مياد زاهدان باهام...واين دومين سفر3نفره ماست ...من وسارا وبابايي عزيز....مثل دفعه قبل ازفاميل ديدن كرديم...وكلي خريد ....اين هم عكسهاش... ازراه رسيديم بدجورگرسنه بوديم...اول رفتيم پيتزاخورديم وبعد قرارشد بريم خونه يكي از فاميل... اين هم خونه فاميل عزيزمون...چون بنده خداهاعروسي بودن ماشام بيرون خورديم تا اونها برگردن ...ولي دلمون دراومد تا آدرس پيدا كرديم سارا هم همش شكرميريخت باحرفهاش وكارهاش...همش ميخواست توكارهاي خونه كم...
2 بهمن 1393
1